سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. همسرش نگاهی به او کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد، زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده." مرد با تامل پاسخ داد: ولی من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم! نتیجه اخلاقی : موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها:
قد بالای 180، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و ... این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند. توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم . چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد . تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک کرده بودم ، همچون عکسی همه جا همراهم بود . تا اینکه دیدار محسن ، برادر مرجان – یکی از دوستان صمیمی ام به تصویر خیالم جان داد و آن را از قاب ذهنم بیرون کشید.
موضوعات مرتبط: داستان عشقی، ، برچسبها: ادامه مطلب
نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه.
موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها: ادامه مطلب پادشاهی جايزه اي براي هنرمندي گذاشت که بتواند به بهترين شکل، آرامش را به تصوير بکشد. نقاشان بسياري آثار خود را به قصر پادشاه فرستادند. اين آثارتابلوها و تصاويري بود از جنگل به هنگام غروب، رودهاي آرام، کودکاني که در خاک مي دويدند، رنگين کمان در آسمان، قطرات شبنم بر گلبرگ و پادشاه تمام تابلوها را بررسي کرد اما فقط دو اثر را انتخاب کرد. ...
موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: ادامه مطلب
مرد دوباره آمد همانجای قدیمی
موضوعات مرتبط: داستان، ، برچسبها: ادامه مطلب هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دار
موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها: ادامه مطلب به نظر شما بهترین چیز تو زندگی چیه؟؟؟
محبت؟؟؟؟؟؟؟ اعتماد؟؟؟؟؟؟؟
اخلاق؟؟؟؟؟؟؟
صداقت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ موضوعات مرتبط: داستان عشقی، ، برچسبها: ادامه مطلب
دقايقي را كه به عيب جويي ديگران مي گذرانيم، اگر صرف انديشيدن به عيبهاي خود كنيم، فايده هاي زيادي مي بريم كه كوچكترين آن خودشناسي است
مردم حتي زماني هم كه از شما مي خواهند معايب شان را آشكارا به آنها بگوييد، انتظار ستايش و تحسين دارند.((ويليام سامرست موام))
موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: ادامه مطلب سال ها دو برادر در مزرعه ای که از پدرشان به ارث برده بودند زندگی میکردند.یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک ، با هم جر و بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجاری را دید. نجار گفت: «من چند روزی است دنبال کار می گردم، فکر کردم شاید کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا می توانم کمک تان کنم؟»
موضوعات مرتبط: داستان اموزنده، ، برچسبها: ادامه مطلب
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش
نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و
موضوعات مرتبط: داستان عشقی، ، برچسبها: ادامه مطلب مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دست هایت یک فشار کوچک می دهد.... موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: ادامه مطلب روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها: موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، ، برچسبها:
ღ••••••••••••••••••••••••*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ ღ دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند ،و بعضی ها که لیاقت دیدن تو را ندارند غرق شوند
ღ••••••••••••••••••••••••*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ ღ ღ••••••••••••••••••••••••*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ*•ღ♥ღ ღ
به دنبال كسي هستم كه با درد آشنا باشد **دلش غمگين خودش ساده كمي از جنس ما باشد موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: کنار خیابون ایستاده بود موضوعات مرتبط: داستان عشقی، ، برچسبها: ادامه مطلب
چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشيد روی دکمه های پيانو .
موضوعات مرتبط: داستان عشقی، ، برچسبها: ادامه مطلب |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |