سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
1_ شاید حکیم نظامی پزشک ارتش بوده است. 2_ چون وقتمون خیلی کم بود , همه چیز بین ما زود تمام شد. 3_ بعضی ها مشغول ساخت و ساز هستند و بعضی ها مشغول ساخت و پاخت. 4_ فقط حرف های استاد ریاضی حرف حساب بود. 5_ کشاورز عصبانی بادمجان را زیر چشم می کارد. 6_ از بس خوابش سنگین بود , تختخواب شکست. 7_ وقتی خوابیدم حقیقت را در خواب دیدم. 8_ چُرت خواب قسطی است. 9_ زندان آدم تنبل رختخواب است.
10_ دیگران کاشتند و ماخوردیم , چشمشان کور باز هم بکارند تا بخوریم.
11_ هیچ فریادی رساتر از سکوت نیست. 12_ گاهی اوقات تصویرم در آب شنا می کند. 13_ تنها کسانی شکست نمی خورند که تلاش نمی کنند. 14_ برای آنکه تاریخ وفاتش را بداند خودکشی کرد. 15_ وضع مالی خوبی نداشت , مجبور شد بالاخانه را اجاره بدهد. 16_ بعضي ها با باند بازي مي کنند و بعضي ها پانسمان. 17_من از «خير»ش گذشتم اما او تصميم داشت از «شر»م خلاص شود. 18_خیلی نازش را خريدم , دیگر تاجر شده ام. 19_وقتي از ناراحتي منفجر شد همه به دنبال پيدا کردن جعبه سياه او بودند. 20_ فکرش کار نمي کرد، مدعي شد که افکارش نو است. 21_ وقتي چشمانم تار مي شود دلم شروع به نواختن مي کند. 22_ آسمان زيباست اما نبايد بيش از حد سر به هوا بود. 23_ ماهي خوار نگران است که آب گل آلود نشود. 24_ آب که از سر گذشت قبض آب تصاعدي حساب مي شود. 25_ شاید زیباترین منحنی جهان لبخند باشد. 26_ برای شستن قالی , اول به گل هایش آب داد. 27_ بعضی ها با طنز شیرین نان می خورند و بعضی ها با نان شیرین , طنز می گویند. 28_ برای آنکه «آینده»اش را خراب کنند «حال»اش را گرفتند. 29_ من با رویا زندگی می کنم و رویا با دیگری. 30_ وقتی کلاهتان پس معرکه باشد , تازه اول معرکه اید. نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: طنز، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |