سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
شعری برای روز معلم
آموزش عشقم از همین مکتب توست / اندوخته ی سوادم از این لب توست گفتم که مریضم و بیا بستر من / چون عامل دردم این غم و این تب توست
موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: ادامه مطلب
از آن روزی که عشقت را به از جانم به سر دارم هرعشقی آمدش گفتم که من از تو حذر دارم نیــنــجامم ز بــهر کس نباشم من غلام غـیــر چـرا کـه مـن اطـاعـت از یک اربابی دگـر دارم نــتـرسم از عدوی تــو نـلـرزم مـن ز اغـــیارت چرا که چون ید پـاکـت به پـیـکارم سپر دارم مثــال ماهی بی آب رَوَد جانم همی هــر دم چه خوش باشم که در مرگم ز یاد تو اثر دارم خــدایــا ! بـهر تو باشم خدایا ! در رهت میرم چه خوش از بهر آن مردن کزو جان و جگر دارم خدایا ذکر تو گویم ! خدایا نغمه ات خوانم! چه خوش که مدح کنم آنرا کزو زیر و زبر دارم
امیر اکبری)
موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: یک همیشه یک هست شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد.اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد....یک دنیا یک نگاه یک سرنوشت یک خاطره یک دوست..
موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: ادامه مطلب
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خویش شکستیم صدایی نکنیم بر بروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم زه غفلت من و مایی نکنیم یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت بربر شدنش ساز و نوایی نکنیم یادمان باشد اگرخاطر مان تنها شد طلب عشق زه هر بی سرو بایی نکنیم
زندگی هم چون بیانویی است که دکمه های سفید نوای شادی و دکمه های سیاه نوای غم مینوازند بس زندگی زمانی زیباست که دکمه های سیاه و سفید باهم بنوازند موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: بعد از او بر هرچه رو کردم دیدم افسون سرابی بود انچه میگشتم به دنبالش وای برمن نقش خوابی بود غنچه شوق تو هم خشکید شعر ای شیطان افسونکار عاقبت زین خواب دردالود جان من بیدار شد بیدار دیگرم گرما نمیبخشی عشق ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومیدیست خسته ام از عشق هم خسته ای خدا....بر روی من بگشای لحظه ای درهای دوزخ را تابه کی در دل نهان دارم حسرت گرمای دوزخ را؟ موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: تورو بخدا برا من مواظب خودت باش گریه نکن اروم بگیر به فکر زندگی باش غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری شکایت از کسی نکن با این که خیلی دل خوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش بازم منو به خاطر تمام خوبیات ببخش منو ببخش اصلا فراموشم کنو فکر کن منو نداشتی این طوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی برو بگو تنهای رو خیلی زیاد دوسش داری اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش بازم منو به خاطر تمام خوبیات ببخش منو ببخش موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها:
گیرم که در باورتان به خاک نشستیم وساقه های جوانم از ضربه های تبرتان زخم دار است با ریشه چه میکنید ؟ گیرم که بر سر این بام بنشسته ودر کمین برنده ای برواز را علامت ممنوع میکنید؟
گیرم که میزنید گیرم که میکشید گیرم که می برید با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟ انسان برای موفقیت به دنیا می اید نه برای شکست
موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: شبهی چند شب است افت جانم شده است اول نام کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در بی انکار من است یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی اش میتوان یک شبه بی برد به دل دادگی اش
اه این خواب گرانسنگ سبکبار شده بر سر روح من افتاده و اوار شده
در من انگار کسی در بی انکار من است یک نفر مثل مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر سبز چنان سبز که از سرسبزیش میتوان بل زد از احساس خدا در دل خویش
رعشه ای چند شب است افت جانم شده است اول نام کسی ورد زبانم شده است
ای ابیرنگ تر از اینه یک لحظه بایست راستی این شبه هر شبه تصویر تونیست
اگر این حادثه هرشبه تصویر تونیست بس چرا رنگ تو و اینه اینقدر یکیست
حتم دارم که تویی ان شبه اینه بوش عاشقی جر قشنگیست به انکار مکوش
اری ان سایه که هر شب افت جانم شده است ان الفبا که همه ورد زبانم شده است
اینک از بشت دل اینه بیدا شده است و تماشا گه این خیل تماشا شده است
ان الفبای دبستانی دلخواه تویی عشق من ان شبه شاد شبانگاه تویی . موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت هست که هرشب به تو می اندیشم
به تو اری به تو یعنی که همان منظر دور به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه همان وهم همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم میگیری
به همان زل زدن از فاصله دور بهم یعنی ان شیوه فهماندن منظور بهم
به تبسم به تکلم به دل ارایی تو به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت به نگاه های تو با سایه سنگین سکوت موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها:
غرور نذاشت بهت بگم،قد خدا دوستت دارم
حالا نشستم یک گوشه،دارم ستاره میشمارم
تنهایی عین یک تبر،شکسته برگ و ریشه مو
سوزونده آفت غرور،از حالا تا همیشه مو
اگر بهت گفته بودم،حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم،تو تو خیال من بودی
یک خلوت ساکت و سرد،انگار اسیرمون شده
نمیشه فکر دیگه کرد،ما خیلی دیرمون شده
انگار که تقدیر نمی خواست،تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم،تو هم بهار من باشی
کاش تو دنیا هیچ کسی،قربونی غرور نشه
راه دو تا پرنده کاش، هیچ روزی از هم دور نشه!
موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها:
باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم
من میتوانم میشود ارام تلقین میکنم
حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر میشود
فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم
من میبذیرم رفته ای وبرنمیگردی همین
خود را برای درک اینصد بار تحسین میکنم
کمکم ز یادم میروی این روزگارو رسم اوست این جمله را با تلخیش صد بار تضمین میکنم
موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |