سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
پای یک درخت رسید *-*-*-* صدای خوبی شنید نگاهی کرد به بالا *-*-*-* صاحب صدا رو دید یه قناری بود قشنگ *-*-*-* بال و پر ، پر آب و رنگ وقتی جیک جیکو میکرد *-*-*-* آب میکردش دل سنگ
قلب زاغ تکونی خورد *-*-*-* قناری عقلشو برد توی فکر قناری *-*-*-* تا دو روز غذا نخورد
روز سوم کلاغه *-*-*-* رفتش پیش قناری گفتش عزیزم سلام *-*-*-* اومدم خواستگاری
نگاهی کرد قناری *-*-*-* بالا و پایین، راست و چپ پوزخندی زد به کلاغ *-*-*-* گفتش که عجب! عجب منقار من قلمی *-*-*-* منقار تو بیست وجب واسه چی زنت بشم؟ *-*-*-* مغز من نکرده تب کلاغه دلش شیکست *-*-*-* ولی دید یه راهی هست برای سفر به شهر *-*-*-* بار و بندیلش رو بست یه مدت از کلاغه *-*-*-* هیچ کجا خبر نبود وقتی برگشت به خونه *-*-*-* از نوکش اثر نبود داده بود عمل کنن *-*-*-* منقار درازشو فکر کرد این بار میخره *-*-*-* قناریه نازشو باز کلاغ دلش شیکست *-*-*-* نگاه کرد به سر و دست آره خب، سیاه بودش! *-*-*-* اینجوری بوده و هست دوباره یه فکری کرد *-*-*-* رنگ مو تهیه کرد خودشو از سر تا پا *-*-*-* رفت و کردش زرد زرد رفتش و گفت: قناری! *-*-*-* اومدم خواستگاری شدم عینهو خودت *-*-*-* بگو که دوسم داری اخمای قناریه *-*-*-* دوباره رفتش تو هم
کلهمو نگاه بکن *-*-*-* گیسوهام پر پیچ و خم موهای روی سرت *-*-*-* وای که هست خیلی کم فردا روزی تاس میشی! *-*-*-* زندگیمون میشه غم کلاغ رفتش خونه *-*-*-* نگاه کرد به آیینه نکنه خدا جونم ! *-*-*-* سرنوشت من اینه؟! ولی نا امید نشد *-*-*-* رفت تو فکر کلاگیس گذاشت اونو رو سرش *-*-*-* تفی کرد با دو تا لیس کلاه گیسه چسبیدش *-*-*-* خیلی محکم و تمیز روی کلهی کلاغ *-*-*-* نمیخورد حتی لیز
نگاه که خوب میکنمه *-*-*-* میبینم گردنتو یه جورایی درازه *-*-*-* نمیشم من زن تو کلاغه رفتشو منه *-*-*-* نمیدونم چی جوری وقتی اومدش ولی *-*-*-* گردنش بود اینجوری
خجالت نمیکشی ؟ *-*-*-* واسه گوشتای شیکم! ؟ دوست دارم شوهر من *-*-*-* باشه پیمناست دست کم! دیگه از فردا کلاغ *-*-*-* حسابی رفت تو رژیم میکردش بدنسازی *-*-*-* بارفیکس و دمبل و سیم بعدش هم میرفت تو پارک *-*-*-* میدویید راهای دور آره این کلاغ ما *-*-*-* خیلی خیلی بود صبور
واسه ریختن عرق *-*-*-* میکردش طناب بازی ولی از روند کار *-*-*-* نبودش خیلی راضی پا شدی رفتش به شهر *-*-*-* دنبال دکتر خوب دو هفته بستری شد *-*-*-* که بشه یه تیکه چوب قرصای جور و واجور *-*-*-* رژیمای رنگارنگ تمرینهای ورزشی *-*-*-* لباسای کیپ تنگ آخرش اومد رو فرم *-*-*-* هیکل و وزن کلاغ با هزار تا آرزو *-*-*-* اومدش به سمت باغ
وقتی از دور میومد *-*-*-* شنیدش صدای ساز تنبک و تنبور و دف *-*-*-* شادی و رقص و آواز دل زاغه هری ریخت ! *-*-*-* نکنه قناریه ؟ شایدم عروسی *-*-*-* بازای شکاریه دیدش ای وای قناری *-*-*-* پوشیده رخت عروس یعنی دامادش کیه ؟ *-*-*-* طاووسه یا که خروس ؟ هی کی هست لابد تو تیپ *-*-*-* حرف اولو میزنه ! توی هیکل و صورت *-*-*-* صد برابر منه کلاغه رفتشو دید *-*-*-* شوهر قناری رو شوکه شد ، نمیدونست *-*-*-* چیز اصل کاری رو ! میدونین مشکل کار *-*-*-* از همون اول چی بود؟ کلاغه دوچرخه داشت *-*-*-* صاحب بی ام و نبود نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: داستان عشقی، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |