خواهم رفت ٬ خواهم رفت
و چه اهمیت دارد ٬ از کجا به کجا؟
تنها بگذار بگریم ٬ از این تباهی ٬ از این بیهوده بازی ٬ از این تکرار تکراری
از صدای نفرین بی رحمانه ی شیطان بر تبار انسان ٬ خواهم گریخت.
تلاش سپید کردن سیاهی بیهوده بود ٬ پس بگذار سیاهی را سیاه تر کنم
خوب بودنم فریب بود ٬ پس بگذار بدی را تا انتها همراه باشم
روشن دیدن ستاره ها ٬ خطای چشمان حریصم بودند ٬
پس بگذار تمام ستاره ها را ٬ همانطور که خاموشند ٬ باور کنم
تلاش برای هموار کردن راه به جائی نرسید٬ پس بگذار نا هموار تر کنم
سنگ ریزه ها را کوه کنم در این راه بی مقصد
صداقت را سیاه کردند ٬ پس بگذار دروغ را سپید کنم
سکوت کردم فریاد شد ٬ پس بگذار فریاد کنم ٬ شاید سکوتم ٬ بی صدا شود
این بار نا امیدی را امیدوار نخواهم کرد٬ امید را با تمام توانم ٬ نا امید خواهم کرد
فرشته ها را سیاه خواهم دید ٬ رود ها را مرداب ٬ پرنده ها را بی بال
کودکان را گناهکار ٬ چشم هایت را بیگانه ٬ دوست داشتنت را فریب
خواهم رفت ٬ خواهم رفت
و چه اهمیت دارد؟
از خوبی به بدی خواهم رفت
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: شعر، ،
برچسبها: