سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
در باد می وزی که پریشان ترم کنی ابری شدم ، نخواه که باران ترم کنی احرام بسته بودمت از ابتدای عشق می خواستی چقدر مسلمان ترم کنی؟ هی سنگ می زنی که دلم دورتر شود اصلا بعید نیست که شیطان ترم کنی در هر رگم نیاز تو تزریق میشود در هر رگم... همیشه که بی جان ترم کنی تو التهاب یک هیجانی عجیب نیست! از اینکه پیش آمده ویران ترم کنی من گیج حرف عقربه هایی که میدوند تو تیک .. تیک .. تیک .. که حیران ترم کنی! نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: حرف حساب، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |