سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
*به سلامتی لرزش دست های پیر پدر *کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده ... میگه : آره .... میگم : بریزمش دور ؟ *به سلامتی مادر... که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره مادره... *ميگن واسه كسي بمير كه برات تب كنه اما مادر من از بچگي تا الان صد بار تب كرد با اينكه من يبارم براش نمردم هزار بار برام مرد. سلامتي همه ي اونايي كه واسه مادرشون مردند. *به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت : اون رفیــــــــــــــــــــــــق منه ....... * به سلامتي كاغذ كه با اون همه خط و اون همه زخمي كه قلم رو دلش ميذاره ، درد منو تو خودش ميريزه. سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی... انگشت کوچیکه ي عشقمم نیستی. فانوس دریایی نمی چرخه... * به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن... *مرد و زغال مثل همند . مرد يه دستيش مثل سياهي زغال . خشمش مثل قرمزي زغال. سكوتش هم مثل خاكستر زغال. سلامتي مرداي زغالي. *سلامتي اون قوي كه زمين خورد تا اون ضعيف زمين نيفته. * به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره *من و شب و ستاره سه تا باهم رفيق شديم اما هر شب كه نگاه ميكنم يا ستاره نيست يا من. سلامتي شب كه حتي اگه ما نباشيم شبشو با ما صبح ميكنه. نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |