سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
ای که خود سایه بالای سرم میباشی مایه برکت چشمان ترم میباشی چند وقت است مرا عاشق خود ساخته ای آتش عشق به این غمکده انداخته چند سالست که از چشم تو محروم شدم باز قربانی این سنت مرسوم شدم من به چشمان اهوراییت ایمان دارم با که گویم که ترا دوست تر از جان دارم شیوه چشم تو آموخت که عاشق باشم پای چشمان نجیب تو شقایق باشم نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: شعر، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |